انتقال و انتقال متقابل (۱)

این دوره با استفاده از چهار مقاله از چهار روانکاو مشهور، به مفهوم‌پردازی انتقال و انتقال متقابل پرداخته است و این مفهوم را به دو صورت تکنیک درمانی و عنصر همیشگی و زنده در فضای درمان به تفصیل توضیح می‌دهد. همچنین، به سیر تحول این مفهوم از حالت خشک و بدون انعطاف در نگاه کلاسیک به یک فرایند مدرن، پویا و منعطف نیز پرداخته است.

در گام اول، بتی جوزف به تعریف ملانی کلاین اشاره کرده است که انتقال را به عنوان یک «وضعیت کلی و فراگیر» تعریف می‌کند. در ذهن من، مفهوم انتقال و انتقال متقابل شبیه بوی عطری با ماندگاری بالا است که بیمار با خود به اتاق درمان می‌آورد و ادامه‌ی مسیر درمان، درمانگر و فضای درمان به همان بوی عطر آغشته می‌شوند. اگر صرفاً به تداعی‌های کلامی بیمار اکتفا کنیم گویی فقط نام و برند عطر را بررسی کرده‌ایم، نه اسانس اصلی که بوی عطر را شکل می‌دهد. برای درک بهتر این مفهوم، درمانگر نیاز دارد به حس و تجربه خود در فرایند درمان توجه کند و متوجه شود که به چه بویی آغشته است.

 

برای دریافت دوره «انتقال، انتقال متقابل (۱)» کلیک کنید.

 

سیرلز که شهرتش در کار با بیماران اسکیزوفرنی و بردرلاین است در مرور تاریخچه و تعاریف کلاسیک هرکدام را به دلیلی نقد کرده است. او تعریفی تازه و بسیار پویا از انتقال ارائه کرده که مبتنی بر توافق او با تعبیرهای تنرسفرنشیال (Transferential) در حل و فصل انتقال است. او با تعریف ایستا و قطعی فروید که انتقال را صرفاً تکرار یا شکل تازه‌ای از تجارب گذشته بیماران با افراد جدید می‌دانست، مخالف است.

فنیچل، از درمانگران کلاسیک، معتقد بود که گذشته‌ی بیمار به وسیله‌ی فضای تحلیلی یا درمانگر تحریک و این باور باعث می‌شود که بیمار حال و گذشته را اشتباه بگیرد، بنابراین رفتار امروز بیمار صرفاً تکرار گذشته است در زمان حال، نه یادآوری گذشته.

اما سیلور بِرگ در این مورد نقدی جالب دارد، او معتقد است که اگر تکرار را به جای یادآوری معتبر در نظر بگیریم، حل و فصل انتقال  ممکن نخواهد بود. برگ انتقال را به‌عنوان یک تلاش برای جلوگیری از ناامیدی و انکار واقعیت، شکست‌ها و ناکامی‌ها توصیف می‌کند.

 

برای دریافت دوره «انتقال، انتقال متقابل (۱)» کلیک کنید.

 

فرایند تحول مفهوم انتقال و انتقال متقابل از دیدگاه کلاسیک به دیدگاه مدرن کاملاً مشهود است. ریوک از روانکاوان مدرن است و به جای تعریف انتقال به صورت کلاسیک، آن را به‌عنوان یک رابطه‌ی بین فردی و انسانی تعریف می‌کند. این مفهوم با شخصیت درمانگر بسیار مرتبط است و از همکاری بین زوج درمانگر و بیمار به‌وجود می‌آید. ریوک بر این باور است که انتقال، تلاشی است برای بازسازی گذشته، با کمک و همکاری درمانگر، به امید رسیدن به یک نتیجه‌ متفاوت و جدید.

رَنک عنوان می‌کند که انتقال نه تکرار است و نه یادآوری گذشته، بلکه یک بروز خلاقانه از رشد و تحول متوقف شده است که در رابطه‌ی تحلیلی توسط ارتباط بیمار و درمانگر و ویژگی‌های فردی هر دو پدیدار می‌شود. در نگاه معاصر، برای حل و فصل انتقال، دو نکته‌ی مهم وجود دارد. اولین نکته؛ توجه به مبحث  Projection  یا فرافکنی که بر اساس نشانه‌های واقعی در درمانگر  است و ساخته‌ی ذهن بیمار به تنهایی نیست و تنها ابزار درک این نکته، هوشیاری درمانگر  از تحولات حسی و شناخت کافی از خودش است. نکته‌ی دوم؛ توجه به شخصیت، احساسات، عقاید و ویژگی‌های ظاهری درمانگر است. این نگاه برعکس نگاه کلاسیک است که بر اساس آن، درمانگر صرفاً برای بازنمایی بیمار، به عنوان یک آینه بی‌حس استفاده می‌شد. در نگاه معاصر روانکاوی، نقش هر دو نفر در رخداد انتقال و انتقال متقابل بسیار مهم است.

در فرآیند درمان بیمارانی خواهیم داشت که در حوزه‌ی روانکاوی هستند، یکی از مشکلاتی که ممکن است رخ دهد، انتقال معکوس یا Reverse Transference است. در این حالت، بیمار مفهوم انتقال را می‌داند و اذعان دارد تمام گفته‌های او مرتبط با والدینش است، اما عکس این مفهوم صادق است و  در این صورت موضوع اصلی درمانگر است نه والدین بیمار.

 

برای دریافت دوره «انتقال، انتقال متقابل (۱)» کلیک کنید.

 

در ادامه شرح انتقال از منظر نانسی کولیش که درباره‌ی جنسیت درمانگر نگاه تازه‌ای ارائه داده است آمده. نانسی کولیش معتقد بود که جنسیت درمانگر تأثیر بسیاری در مقاومت بیمار دارد و انتقال مثبت او را نیز افزایش می‌دهد. بر اساس نظر او، می‌توان جنسیت درمانگر را به‌عنوان یکی از عوامل مؤثر در شناخت و ارزیابی محتوای متریال بیمار در نظر گرفت. همچنین، جنسیت درمانگر می‌تواند نظم و ترتیب متریال وارد شده توسط بیمار را  به فضای تحلیل تعیین کند.

کولیش درباره‌ی انتقالmaternal  یا مادرانه  که با مفاهیم مراقبت/حمایت همراه است و محصول آسیب‌های اولیه‌ی کودک است و انتقالpaternal  یا پدرانه که شامل نظم و قانون است (و البته شناخت آن در فرایند رشد سخت تر است) می‌گوید. (تحقیقات نشان داده است برای درمانگر زن ایفای نقش یک مرد قانونگذار سخت است و برعکس در مردان ایفای نقش مادر فالیک سخت است.) کولیش از مادر فالیک که درواقع زنی است قدرتمند اما ترسناک می‌گوید و بر این باور است که بچه‌ها در ذهن خود فانتزی‌ای دارند مبنی بر این که مادرشان آلت تناسلی مردانه دارد. عده‌ای مادر فالیک را دفاعی در برابر اضطراب اختگی برای پسرها و دفاعی برای انکار اختگی در دختران می‌دانند و عده‌ای دیگر مادر فالیک را دفاعی در برابر ترس‌های اولیه  کودک می‌دانند (ترس‌هایی مثل ترس از آسیب رساندن به مادر) همینطور عده‌ای مادر فالیک را به میل به دوجنسیتی بودن در هر دو جنس زن-مرد نسبت می‌دهند.

این دوره در نهایت درباره‌ی آلبرت استفانو و نگاه سرشار از احترام او به مفهوم انتقال اروتیک یا انتقال شهوانی بحث می‌کند. استفانو بر این باور است که انتقال اروتیک به درمانگر ناشی از محرومیت و درد است و تلاشی است برای رسیدن به یک کمال. به این صورت که برای فرار از ابژه‌ی اولیه و انکار واقعیت درونی و بیرونی، درمانگر را به‌صورت اغراق‌آمیزی ایده‌آل می‌کند. در این زمان شاهد فقدان مفهوم as if هستیم و کارکرد درمانگر شبیه مادر نیست (گویی خود مادر است) زیرا disillusionment  یا توهم‌زدایی درباره‌ی ابژه ایده‌آل وجود ندارد و ارتباط با واقعیت بیرونی قطع می‌شود. دفاع‌های این انتقال از نوع مانیک است و بارزترین نشانه‌ها  act inو act out است.

برای دریافت دوره «انتقال، انتقال متقابل (۱)» کلیک کنید.

 

نویسنده: مدیا رِئیس دانا 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *