چرخه تعقیب و گریز در زوجها
ترجمه و تلخیص: سبا مقدم[1]
از بین تمامی چرخه های تعاملی و تکرارشونده در روابط زوجین، «تعقیب و گریز» رایجترین چرخه است. این چرخه در نظریه های مختلف نام های متفاوتی دارد؛ تقاضا کننده ،فاصله گیرنده،مزاحم،طردکننده و غیره. ولی توضیح مشترک همگی این است که یک طرف رابطه (زن یا مرد) به جستجوی ارتباط زمان بیشتر با هم گذراندن،صحبت های صمیمانه کردن، رومانتیک بودن،سکس و …است و دیگری میل به فاصله گرفتن (تایم های تنهایی، انجام فعالیت های مستقلانه و …) دارد.
تعقیب و گریز چرخه ایست که رفتار یکی، رفتار و عکس العمل دیگری را تحریک میکند. مرحله اول: فردی که به دنبال محبت و ارتباط از سوی شریکش است، از فاصله گرفتن های شریک و پاسخ ندادن هایش به ستوه آمده و (مرحله دوم) پس از مدتی اصرار و پیگیری، خشمگین شده، دست از تقاضا برمیدارد و شروع به حمله کردن به شریک میکند؛ منظور از حمله سرزنش کردن طرف مقابل،زیر سوال بردن عشق او، توانمندیهای او، انتقادهای خشمگینانه کردن از مدل شخصیتی و مدل بودنش است، و به طور خلاصه شروع به پرتاب کردن تمام خشمی میکند که درونش با آن مواجه است و دیگری را مسبّب و مقصر این وضع میداند.
حال، شریکی که فاصله گیرنده و به قولی در«گریز» بود، شروع به دفاع کردن از خود در برابر اتهام ها میکند؛ البته در بعضی موارد او نیز اقدام به حمله متقابل کرده و جنگ بالا میگیرد. در اینجا چرخ های که در مرحله سوم بود (حمله-دفاع) وارد مرحله چهارم شده و آن زمانی است که هر دو نفر خسته و نالان و زخمی از حملات پی درپی، برای مدتی از یکدیگر فاصله میگیرند.
پس از مدتی، اغلب خیلی زود، فردی که به دنبال محبت و ارتباط بوده دوباره از این فقدان صمیمیت و ارتباط آشفته شده و شروع به تقاضا میکند و به دنبال پیوند عاطفی با شریک خود است،که این خود به شکلگیری همان چرخه قبلی با همان مراحل منجر میشود.
زوج ها میتوانند سال ها به این وضع ادامه دهند و سال ها تک تک این مراحل را بدون هیچ تغییری تکرار کنند و دیگری را برای عوض نشدن سرزنش کنند. چرخه ها بدین صورت یکی پس از دیگری میآیند:
«تقاضا-فاصله»، «حمله-فاصله»، «حمله-دفاع»، «فاصله-فاصله».
با گذشت زمان و به دلیل ناکامیهای پی درپی، سه حالتِ «تقاضا، حمله، دفاع» حذف شده و زوج تماماً در وضعیت «فاصله-فاصله» سیر خواهند کرد. این در حالی است که مطلوبترین وضعیت برای زوج و در عین حال هدف اصلی زوجدرمانیِ «ارتباط-ارتباط» است.
***
پس ما با یک چرخه معیوب روبرو هستیم. فردی که دنبال ارتباط گرم و صمیمانه است، و به علت داشتنِ شریک فاصله گیرنده این نیازش تأمین نمی شود، به شدت احساس تنهایی و رها شدن میکند و به همین دلیل نیز با شدت بیشتری تقاضا و اصرار میکند. درست به همین علت، فرد فاصله گیرنده احساس میکند به حریمش تجاوز شده، حس استقلالش در خطر است و حس میکند مجبور است رفتارهایی کند که حس خودمختاریاش را زیر سوال میبَرد، پس او نیز با شدت بیشتری فاصله میگیرد و با اصرار بیشتری کارهایی که طرف مقابل از او میخواهد را انجام نمیدهد!
پس میتوانیم ببینیم که چگونه راه حل هر یک از این دو نفر (اصرار بیشتر به نزدیکی، اصرار بیشتر به فاصله) باعث بدتر شدنِ حال طرف مقابل (حس تنهایی و رها شدگی بیشتر، حس خودمختاری و استقلال کمتر) میشود.
این چرخه، صرفاَ نحوه تعامل کردنِ زوج را به ما نشان میدهد، نه اینکه لزوماً چیزی در مورد شخصیت ایشان به ما بگوید. چراکه میتوان دید فردی که در یک رابطه در جایگاه «تعقیب» است، در روابط دیگر حتی در رابطه صمیمانه دیگر، ممکن است در جایگاه «گریز» باشد و برعکس. در نتیجه با دیدن این چرخه ما نمیتوانیم در مورد شخصیت افراد به نتیجههای قطعی برسیم. صرفاَ میتوانیم این گونه برداشت کنیم که چرخه تعاملی این زوج در طول زمان بدین شکل گره خورده و با کاوش بیشتر احتمالاَ خواهیم فهمید که چرایی آن چیست و چگونه میتوانند از آن بیرون بیایند و با آگاهی بیشتر چرخه به نسبت سالمتری را پی بگیرند.
ولی نوع دیگری از چرخه تعقیب و گریز وجود دارد که اتفاقاً اساسش عوامل شخصیتی افراد هستند. در این نوع، رفتار هر فرد حساسیت خاصی را در دیگری تحریک کرده و برمی انگیزد. یعنی زخم و درد قدیمی را در دیگری بیدار میکند و ناخودآگاه توان او را برای حل مسئله به شکلی سالم از بین میبرد. این زخم قدیمی ممکن است در کودکی رخ داده باشد، یا در رابطه قبلی ایجاد شده باشد، و یا حتی اوایل همین ارتباط فعلی تجربه شده باشد. «استراتژی بقایی» که هر یک به کار میگیرند تا از «آسیب پذیری های درونیِ» خود در برابر دیگری دفاع کنند، درست «آسیب پذیری های درونیِ» طرف مقابل را تحریک میکند و او نیز از «استراتژی بقایی» استفاده میکند که دقیقاً دست میگذارد روی عمیق ترین آسیب پذیری های طرف مقابل.
زوج الف و ب را در نظر بگیرید؛ الف در مورد حرف نزدن ها و فاصله گرفتن های همسرش حساس است، این حساسیت را با عصبانیت (استراتژی بقایی الف) نشان میدهد. ب نیز نسبت به عصبانیت حساس است و این حساسیت را با فاصله گرفتن (استراتژی بقایی ب) نشان میدهد و این زخم و حساسیت الف را تشدید میکند…
اینگونه بده_بستان هایی که منجر به شکلگیری چرخه باطل میشود، «چرخه آسیب پذیری» یا «چرخه تعاملیِ زوج مشکلدار» نام داد. در نظریه دلبستگی ممکن است که مثلاً ب «دلبستگی اجتنابی» داشته باشد و الف «دلبستگی اضطرابی».
کار درمانی ما این است که تعامل زوج را به کمک خودشان به حالت سالم تبدیل کنیم و آن ایجاد تبادلاتی صمیمانه است که در آن فرد به نوعی حرکت میکند که با گشودگی از سوی طرف مقابل روبرو میشود. یعنی افراد به گونه ای تعامل میکنند و به گونه ای تقاضاها و نیازهای خود را مطرح میکنند که طرف مقابل توان و میل به شنیدن و پذیرفتنش را داشته باشد. نتیجه چنین تعاملی چرخه «ارتباط-ارتباط» است که بسیار آرام کننده و در عین حال حس توانمندی و قدرت به طرفین رابطه می دهد به جای اینکه توان روانی و اعتماد به نفسشان را چنانکه در دیگر چرخه ها رخ میدهد،بگیرد.
در این چرخه هر دو نفر بهم اعتماد میکنند، به اشتباهات خود و به خوبی های طرف مقابل اعتراف میکنند، به نیازهای هم گوش میدهند و به یکدیگر اطمینان میدهند، همدیگر را تأیید میکنند، در حالت دفاعی به سر نمی برند، برای دیگری رفاه و آسایش فراهم میکنند، از بعضی رازها و ضعف های خود بدون ترس حرف میزنند، بابت نقاط آسیب پذیر خود شرمنده نیستند، هنگام تعارض رویکردی آشتی جویانه و مسالمت آمیز دارند، تحمل ابهام دارند، مسئولیت خوشبختی خود را میپذیرند، خود را جای دیگری میگذارند و از چشم او (نیز) به مسائل نگاه میکنند.
[1] . روانشناس بالینی
رواندرمانگر و زوجدرمانگر تحلیلی
مدرسه مجازی رواندرمانی تحلیلی: @ispp_group