تواناییهای لازم برای یک ازدواج موفق
گفته میشود که انسان موجودیست اجتماعی و خواه ناخواه به دنبال ارتباط معنادار با دیگران. این ادعا چندان غریب و دور از ذهن نمینُماید، چراکه کافیست لحظه ای خود را به کلی تنها و در یک جزیره تصور کنیم! شاید جز در موارد استثناء، احساس ناشی از این تصور برای اغلب ما اضطراب باشد و چه بسا دلتنگی و میل شدید برای پیوستن مجدد به عزیزانمان. در نتیجه عجیب نخواهد بود که با وجود ناکامی ها، سرخوردگی ها و چالش های شناخته و ناشناختۀ تجارب ارتباطی، انسان ها همچنان و مصرّانه به دنبال ارتباط برقرار کردن با یکدیگر باشند! همین مسیر ساده میل و نیاز به ارتباط از طرفی و پیچیدگی ها و شکست های آن از سویی دیگر کافیست که این ایده را در ذهن ما ایجاد کند که دنیای روابط جای بحث و مکاشفۀ بسیار دارد.
از جمله مسائلی که اهمیت بررسی و مطالعه دارد، تعریف رابطه، بایدها و نبایدها و توانمندیهای ضروری آن است؛ اگرچه که نمیتوان اهمیت این موضوع و گستردگی امکان پاسخگویی را به مواردی چند تقلیل داد ولی میتوان از موارد مشترک و کلی صحبت کرد که بسیاری صاحبنظران بر سر آنها اتفاق نظر دارند. در اینجا به تعدادی از موارد مهمی که جهت شروع و پیش بردن یک رابطه مطرح است، به صورت خلاصه اشاره میکنیم:
- ظرفیت متعهد بودن (Capacity for commitment) : به معني از “خود مطمئن بودن” است كه ميخواهم و ميتوانم ريسك ورود به يك رابطه جدي/ متعهد را بكنم. چه بسيارند افرادي كه اين شناخت را از خودشان دارند كه توانايي و البته ميل بودن صرفاً با يك نفر را ندارند، پس اين افراد براي اقدام و ورود به مرحله ازدواج شرط اوليه را ندارند. اين توانايي و ميل، پلۀ اول فكر كردن راجع به ورود و يا عدم ورود به ازدواج است.
- بلوغ عاطفی (Emotional Maturity) : در ازدواج به نوعي تمام “ايده آل ها” و “نيازهاي خودشيفته وارانه” آدمي، مورد طوفان سنگين و سهمگين قرار ميگيرند. يعني فرد با اين واقعيت روبرو ميشود كه همسرش چه بسا در ساده ترين مسائل هم مثل او فكر نميكند و یا حتي نيازي هم به تغيير حس نميكند و اينجاست كه تمام بايدها و نبايدهايي كه فرد از ابتداي زندگي براي درست و خوب رفتار كردن، غذا خوردن، زندگي كردن و يا اينكه همسر من بايد با من فلان مدل رفتار كند وگرنه زندگي ما محال و غيرممكن ميشود و… مورد حمله از سوي شخصي بسيار عزيز واقع ميشوند. مناسبترين راه چاره، ارزیابی دوباره اين ايده آل هاست و از نو تعريف كردنِ آنها؛ ولي اين بار همراه با يكديگري كه او هم به نوعخود در طول زندگیاش بايد نبايدها و معیارهای خوب و غلط بسياری ساخته است! بنابراين نياز است راه سومي انديشيده شود، راهی بین آنچه من معتقدم درست است و آنچه تو معتقدی درست است. داشتن “عزت نفس” و “توانايي خود آرام كردن” از جمله توانايي هاي مهم در برخورد با چنين طوفان هايي است. “توانايي گوش دادن به ديگري” و “همدلي كردن”با اودر اينجا منظور همسر است ولي به طور كلي اين توانايي از جمله مهمترين توانايي هاي هر نوع ارتباط موفقي است، حتي به قيمت “ناديده گرفتن نيازهاي خود” در لحظاتي خاص، نيازمند ظرفيت بالاي طرفين است كه اصولاً در صورت داشتن “فضاي گفتگو” در مورد موضوعات مختلف حاصل ميشود. از جمله مسائلي كه فرد ميتواند در اين فضا بگويد كه باعث ميشود ديگري، بهتر دركش كند صحبت از “آسيب هاي دوران كودكي” و “ناكامي ها و نااميدي ها و آرزوهاي” آن دوران است. كه علاوه بر اين كه كمك به همدلي ميكند، چه بسا با صحبت از آنها كمي از بار سنگينشان بر روان فرد كم شود.
- ظرفیت تحمل نقص و ناکامل بودن (Tolerance for Imperfection) : ظرفيت تحمل نقص و ناكامل بودن: افرادي كه «انتظارات بسيار بالا» از خود و ديگري دارند، جزو گروهي هستند كه اصولاً «بيشترين نارضايتي» را از ازدواج خود گزارش ميدهند. در بسياري مواقع «يادآوري دقيق» خاطرات روزهاي اول رابطه، كه همه چيز بوي شور و شوق و اعتماد و اميد ميداد، جهت ترميم مشكلات حال حاضر و «ايجاد اميد» و نيروي «دوباره ساختن»، كمك كننده است. اصولاً شكايت و نارضايتي ما از «آرزوهاي ناخودآگاه» و نه خودآگاه است كه برآورده نشده اند و اينكه «تحمل ناكامل بودن» بسيار سخت و دردناك است. به نظر ميرسد در اين شرايط مناسبترين راه چاره، «سوگواري كردن براي ايده آل هاي» از دست رفته است؛ همراه با «لذت بردن» از مجموعهي آنچه كه هست به «صورت كلي»، [و نه با نگاه موشكافانه و جزءگرايانهو سختگيرانه به نواحي و نقاط كمبود رابطه/ديگري؛ بلکه نگاهي «كل نگرانه».]
- خردمندی ناخودآگاه (Unconscious Wisdom) : بدين معني كه ناخوداگاه آدمي از آنچه انتخاب ميكند و چراييِ آن، آگاه است و گويي چنان انتخاب ميكند كه در اكثر مواقع و موارد در جهت “ترميم و جبران اتفاقات و روابط و زخم های قديم” است. مثلا انتخاب همسري دلسوز و مهربان و عاشق پيشه به جهت جبران فقدان مادري اينگونه، البته اين بدين معني نيست كه تمام آنچه از قديم ميخواستيم همه به صورت مثبت در روابطمان جبران ميشوند. بلكه صرفاً ميتوان گفت بخشي از ذهن انسان به نام “ناهشيار”، گاه به دنبال “تكرار” بخش هايي از گذشته است و گاه به دنبال “جبران” آن.
- ظرفیت روبرو شدن با واقعیتهای وجودی (Capacity to face with Existential realities): احتمال «مرگ عزيزان» (ضعیف شدن، پیر و رنجور شدن) واقعيتي انكار ناپذير است. مثال همسراني كه هميشه درحال شكايت و دعوا و سرزنش يكديگر هستند، از بيم اين كه اگر رابطه عالي شان، با مرگ از دست برود، حال بسيار بدي را تجربه خواهند كرد، بنابراين از ابتدا بنا را بر لذت بردن و دل داده به رابطه طريق نميگذارند.
- ظرفيت شوخي و تفريح و بازي داشتن: (Capacity for humor and playfulness) : بهترين اسلحه عليه نارضايتي، نااميدي و عالي نبودن، توانايي شوخي و بازي كردن است. توانايي «مفرح بودن» و شاد بودن و «بازي كردن» در هر ارتباطي موفقترين روش در از بين بردن «كسالت و يكنواختي» در رابطه، كار و به طور كلي در زندگي است.
منبع :
Marton kissen 2003, Why is marriage so difficult, Paper in honor of Herber S. Strean
ترجمه و تلخیص : خانم سبا مقدم. زوج درمانگر و درمانگر تحلیلی
@ispp_group